مقدمه:

چرا خداوند افرادی را خلق کرده که در این دنیا با بدبختی و نارضایتی زندگی کرده و در آخرت نیز به علت اعمال شان منتظر عقوبت و عذاب باشند، حال آن که با اختیار خود به وجود نیامده اند ؟
 
چرا یکی بدبخت است و یکی پولدار.چرا یکی از نداری رنج می برد و یکی از زندگی لذت کامل.چرا خداوند به خاطر شیطان دنیا را به وجود اورد تا ما را امتحان کند؟وانهایی که فقیرند از ان زجر ببرند؟
 
ایا این عدل است؟مگر خدا عادل نیست پس چرا همچنین است؟اگر قرار بود یکی بدبخت و فقیر ویکی پولدار و یکی بدون دست و یکی با دست و پا پس چرا خدا مارا افرید تااز نداشتن اینها زجز بکشیم؟
 
در این مقاله به این سولات  که به یک سوال اشاره دارند . که چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ اشاره خواهیم کرد.

 
تعریف سعادت (خوشبختی) و شقاوت (بدبختی)

تعداد تعریفاتی که برای سعادت و شقاوت گفته شده به قدری زیاد و  متنوّعند که استقراء و شمارش همه ی آنها حقیقتاً کار طاقت فرسایی است ، لکن همه ی آنها را می توان در دو گروه عمده جا داد.
 
 تعریفهایی که ناشی از نگاه مادّی گرایی صرفند و تعریفهایی که منشاء آنها مکاتب معناگراست. تعریفهای قسم دوم نیز یا ناشی از نگرش معناگرایانه انحرافی هستند مثل تعاریف هندوها و بودیستها و مسیحیان و ... ؛ و تعاریف ناشی از دین اسلام .
 
 باز در میان تعاریف ارائه شده از سوی متفکّرین مسلمان نیز تفاوتهایی وجود دارد. برای مثال هر کدام از عرفا ، حکما ، متکلّمین ، اخلاقیّین ، روشنفکران و ... تعاریف مخصوص به خود را دارند.
 
به همین راحتی نمی توان پرسید: « چرا خدا سرنوشت بعضی انسانها را فقط بدبختی نهاد؟ » چون آنکه در یک تعریف خوشبخت محسوب می شود ، ممکن است در تعریف دیگر بدبخت و سعادتمند به شمار آید و بالعکس.
 
 برای مثال: از دید آنکه خوشی و لذّت دنیایی را ملاک خوشبختی می داند ، افرادی چون ابوعلی سینا و ملاصدرا ، که عمری را در تبعید و آوارگی گذرانده اند ، بخش زیادی از عمرشان بدبخت بوده اند.
 
در حالی که خود بوعلی و ملاصدرا نه تنها خود را بدبخت نمی دانستند بلکه بر عکس ، خود همان شخصی را بدبخت واقعی می دانند که خوشبختی را مساوی با خوشی دنیا می داند.
 

چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟

خوشبختی و بدبختی از منظر قرآن

از دیدگاه قرآن کریم و اهل بیت (ع) انسان موجودی است مختار که اگر در موقعیّت مناسب خود قرار بگیرد توانایی آن را دارد که سعادت (خوشبختی ) و شقاوت (بدبختی) خود را به دست خودش بسازد.
 
 خداوند متعال می فرماید: « وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى . و اینکه براى انسان هیچ نیست جز آنچه کوشیده»(1) و خداوند متعال نیز او را دقیقاً در همان موقعیّتی که مناسب اوست قرار می دهد تا رشد نماید و البته راه رشد را هم به او نشان می دهد.
 
 لذا فرمود: « إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً . ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد(و پذیرا گردد) یا ناسپاسی کند»(2)
 
همچنین می فرماید: « إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُون . خداوند هیچ به مردم ستم نمى کند؛ ولى این مردمند که به خویشتن ستم مى کند.»(3)
 
 در کتب فلسفی و کلامی به برهان عقلی نیز ثابت شده که هم جبر محال بوده انسان مختار آفریده شده است ، هم اینکه صدور ظلم از خدا غیرممکن است. لذا ممکن نیست خدا کسی را حقیقتاً بدبخت قرار دهد ؛ چرا که چنین امری از مصادیق جبر و ظلم است.
 
خدا انسان را موجودی بالقوّه و مختار آفریده و بخش عظیمی از ساختار وجودی او را به دست خود او سپرده است تا خود شخص آن را به هر گونه که می خواهد بسازد.
 
 البته در این میان انسان را رها نکرده از سر لطف ، راه و چاه را هم به وی نشان داده ، برنامه ی خودسازی بی نظیری به نام دین و کتاب آسمانی در اختیارش قرار داده و حتّی به این هم کفایت نکرده نمونه هایی از انسانهای کامل را هم به آنها نشان داده تا از آنها الگو بگیرند.
 
خداوند متعال می فرماید: در سوره ی شمس آیات 1 تا 9 به این مورد کاملا اشاره فرموده است.پس این دیدگاه که سعادت و شقاوت افراد خارج از اختیار خود آنان بوده فقط و فقط به دست خداست نگرشی است که عقل برهانی و نقل قرآنی پذایرای آن نیستند.
  

بدبختی ناشی از نگرش تک ساحتی و تک جهانی است

از دیدگاه عقل برهانی و قرآن کریم و اهل بیت (ع) عالم منحصر در همین دنیای مادّی نبوده از پسِ آن برزخی و از پس برزخ آخرتی نیز هست ؛ که دنیا با تمام عظمتش در برابر عالم برزخ ، از حیث شدّت وجودی مانند قطره ای است در برابر دریا.
 
 و البته همین نسبت بین برزخ و آخرت نیز جاری است. مدّت عمر دنیایی هر کسی در مقابل اقامت برزخی او نیز به همین نسبت ناچیز است.
 
 کما اینکه اقامت برزخی انسان در مقابل اقامت اخروی او نیز بی اندازه کوچک است. چرا که هر مقداری هر چند بزرگ باشد در برابر ابدیّت عالم آخرت بی مقدار است. همانگونه که نسبت هر عددی به بی نهایت مساوی صفر است.
 
بنا بر این ، انسان را باید یک موجود سه عالمی و سه ساحتی و سه مرحله ای دید نه یک موجود صرفاً دنیایی. بر همین اساس سعادت و شقاوت او را هم باید با توجّه به این سه مرتبه و سه برهه از وجود انسان ارزیابی نمود.
 
 اینکه گاه برخی انسانها هنگام گرفتاری و مشکلات و مصائب ، خود را بدبخت احساس می کنند در حقیقت ناشی از غلبه ی نگرش تک ساحتی و تک جهانی بودن است.
 
همچنین اینکه بسیاری از افراد از مرگ می هراسند و افراد در حال مرگ یا مرده را افرادی بدبخت می انگارند ناشی از غلبه ی همین نگرش تک جهانی به انسان.
 
چون اگر زندگی انسان خلاصه در همین دنیا شود یقیناً اینگونه افراد بدبخت خواهند بود ؛ و بلکه همه ی انسانها بدبخت خواهند بود چون هیچ انسانی را چاره ای از مردن نیست.
 
 و با وجود مرگ به معنی نابودی واقعی دیگر هیچ لذّت و خوشی حقیقتاً لذّت و خوشی نخواهد بود ؛ بلکه این لذّات و خوشیها سرگرمیهایی خواهند بود برای رهایی از وحشت مرگ. لذا هنگام یاد نمودن مرگ در مجلس عیش اهل دنیا ، عیش و لذّتشان مزّه ی تلخی می یابد.
 

بدبخت و خوشبحت در حال حرکت و تغیرند.

از نگاه براهین عقلی و قرآن و حدیث معصوم ، دنیا جای راحتی و آسایش و بهره برداری پایدار نیست. چون جوهر و ذات همه ی موجودات دنیا در حال حرکت ، شدن و تغییر است و هیچ لحظه ای آرام و قرار ندارد.
 
 به عبارت دیگر موجودات مادّی ذاتاً در حال پیشروی به سوی عالم برزخند. « أَلا إِلَى اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ . آگاه باشید که همه ی امور بسوى خدا بازمى گردند.»(4)
 
 لذا هیچ موجود مادّی قادر نیست وضعیّتی را برای خود تثبیت نموده موجودات اطراف خود را حقیقتاً از آنِ خود کند. بلکه به محض اینکه چیزی را مالک می شود آن را رها نموده به مرحله ی بعد می رود.
 
 مانند مستأجری که تا می خواهد احساس مالکیّت نسبت به محلّ اقامتش نماید موعد تخلیه ی خانه فرا می رسد. خداوند متعال از قول مومن آل فرعون می فرماید:
 
« یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ. اى قوم من! این زندگى دنیا، تنها متاع زودگذرى است؛ و آخرت سراى آرام گرفتن است »(5)
 
و نیز فرمود: « إِلى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَر. آن روز محلّ آرام گرفتن و قرارگاه نهایى تنها بسوى پروردگار تو است.» (6)
 
 لکن بسیاری از مردم از این حقیقت غافل شده خود را ماندگار می پندارند. و در عالمی که قرار و آرامش و راحتی متضادّ با ذات آن است. دنبال آرامش و راحتی و قرارند. لذا هر که را نسبت به دیگران ظاهراً قراری موقّت است خوشبخت می پندارند و دیگران را نسبت به او بدبخت.
 
درحالی که همه ی مردم دنیا از غنی و فقیر ، همه به نوعی در گذر بوده چاره ای جز تحمّل رنج صیرورت و گذر و تحوّل ذات را ندارند. به تعبیری همه در حال زاییده شدن از رحم عالم مادّه هستند تا به تولّد برزخی برسند و چاره ای جز تحمّل این زاییده شدن نیست.

خداوند متعال می فرماید: « وَ والِدٍ وَ ما وَلَد. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ . أَ یَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ. و سوگند به هر زاینده و آنچه بزاید. براستى، انسان را در میان رنج آفریدیم. آیا پندارد که کسى، هیچ گاه بر او توانایى ندارد؟ » (7)
  

خوشبختی در حدیث قدسی

 و در روایت قدسی است که: « أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ع یَا دَاوُدُ- إِنِّی وَضَعْتُ خَمْسَةً فِی خَمْسَةٍ- وَ النَّاسُ یَطْلُبُونَهَا فِی خَمْسَةٍ غَیْرِهَا فَلَا یَجِدُونَهَا- وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِی الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی الشِّبَعِ وَ الرَّاحَةِ فَلَا یَجِدُونَهُ- وَضَعْتُ الْعِزَّ فِی طَاعَتِی- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی خِدْمَةِ السُّلْطَانِ فَلَا یَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ الْغِنَى فِی الْقَنَاعَةِ- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی کَثْرَةِ الْمَالِ فَلَا یَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ رِضَایَ فِی سَخَطِ النَّفْسِ- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهُ فِی رِضَا النَّفْسِ فَلَا یَجِدُونَهُ- وَ وَضَعْتُ الرَّاحَةَ فِی الْجَنَّةِ- وَ هُمْ یَطْلُبُونَهَا فِی الدُّنْیَا فَلَا یَجِدُونَهَا.
 
خدای تعالی وحی نمود بر حضرت داود (ع) که: اى داود! من پنج چیز را در پنج چیز قرار داده ام، ولى مردم آنها را در پنج چیز دیگر مى جویند و نمى یابند.
 
 علم حقیقی را در گرسنگى و تلاش و کوشش قرار داده ام، ولى مردم آن را در سیرى و راحتى مى جویند و نمى یابند.
 
 عزّت را در اطاعت از خودم نهاده ام ولى مردم آن را در خدمت به سلاطین طلب مى کنند و نمى یابند. بى نیازى را در قناعت قرار داده ام، ولى مردم آن را در مال زیاد مى جویند و نمى یابند.
 
 رضایت خودم را در نارضایتى نفس نهاده ام، ولى مردم آن را در رضایت نفس طلب مى کنند و نمى یابند. و راحتى و آسایش را در بهشت قرار داده ام، امّا مردم آن را در دنیا مى جویند و نمى یابند.» (8)
 

هدف خلقت کمال است نه بدبختی

هدف از خلقت انسان رسیدن به سعادت و کمال ابدی است که خداوند زمینه آن را، با فرستادن انبیاء الهی و بیان راه و روش درست زندگی کردن برای همه انسانها آماده کرده است.

لذا در خلقت انسانها فرقی نیست، که فرض شود یکی از بدو تولد خوش بخت است و یکی بدبخت، بلکه بدبختی و خوشبختی را انسانها با دست خودشان فراهم می کنند و اگر غیراز این باشد بهشت و جهنم معنی ندارد و پاداش و عقابی نمی تواند باشد.
 
کسانی که فرشتگان ، روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: «شما در چه حالی بودید؟ گفتند: «ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم.»
 
 آنها گفتند: «مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!» آنها جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدی دارند(9)
 
طبق این آیه اگه کسی  خودش را بدبخت و فقیر و بی کس بداند و کاری انجام نده در اون دنیا عذاب می شود به این دلیل که کاری برای بهتر زندگی دنیوی نکرده است.

 بلکه البته استثنا هم وجود دارد برای افرادی که راهی ندارند مثلا فلج کامل هستند که در آیه بعد به این مورد هم اشاره دارد . پس خداوند کسی را بدبخت حلق نکرده است.
 
حضرت علی علیه السلام خطاب به فرزندشان محمد حنفیه سفارش نمودند: ای فرزند! من از تهیدستی بر تو هراسناکم، ازفقر به خدا پناه ببر که همانا فقر دین انسان را ناقص و عقل را سرگردان و عامل دشمنی است. (10)
 
حضرت علی علیه السلام : خدایا آبرویم را با بی نیازی نگهدار و با تنگدستی شخصیت مرا لکه دار مفرما که از روزی خواران تو روزی خواهم.(11)
 

آیا خوش بختی و بدبختی، مادرزادی است؟

با توجه به این حدیث و ظاهر آن : السَّعیدُ مَن سَعِدَ فی بَطنِ امِّهِ، و الشَّقِی مَن شَقِی فی بَطنِ امِّهِ؛ خوشبخت از همان شکم مادر خود خوشبخت است و بدبخت از همان شکم مادر خود، بدبخت است. (12)
 
این حدیث پیامبر(ص) آیا به معنای جبر انسان در رفتارهایش نیست؟ از ظاهر این حدیث، چنین برداشت می شود که خوش بختی و بدبختی، مادرزادی اند و سعادت و شقاوت انسان ها، پیش از آن که تولّدشان مشخّص است.
 
به سخن دیگر، هر کسی در شکم مادرْ سعادتمند باشد، زندگی او پس از تولّد نیز توأم با خوش بختی است و اگر در شکم مادرْ بدبخت رقم خورده باشد، پس از تولّد نیز بدبخت خواهد بود.
 
در خور ذکر است که قضا و قدر الهی و از جمله تقدیر خوش بختی و بدبختی انسان، حتما باید به گونه ای تفسیر شود که به مجبور بودن انسان در انتخاب راه زندگی نینجامد.
 
با عنایت به این نکته، می توان گفت که این حدیث، به یکی از معانی زیر، اشاره دارد:
۱. خداوند، قبل از تولّد انسان ها، به خوش بختی و بدبختی آنها علم دارد.
 
خداوند متعال، سرنوشت همه انسان ها را قبل از تولّد آنها می داند؛ امّا روشن است که علم ازلی خداوند، علّت صدور افعال انسان نیست.
 
به سخن دیگر، خداوند متعال می داند که هر انسانی با اراده و انتخاب خود، چه راهی را در زندگی انتخاب می کند. با این فرض، انسان در انتخاب راه خوب یا بد، مجبور نیست.
 
 این تفسیر از حدیث، عینا از امام کاظم(ع) روایت شده است:الشَّقی مَن عَلِمَ اللّهُ و هُوَ فی بَطنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَیعمَلُ أَعمالَ الأَشقیاءِ، و السَّعیدُ مَن عَلِمَ اللّهُ و هُوَ فی بَطنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَیعمَلُ أَعمالَ السُّعداء؛(13)
 
بدبخت، کسی است که خداوند از همان زمانی که او در رحم مادرش است، می داند که او کارهای بدبختان را خواهد کرد؛ و خوش بخت، کسی است که خداوند از همان زمانی که او در رحم مادرش است، می داند که او کارهای خوش بختان را خواهد کرد.
 
۲. خوش بختی برای مؤمن و بدبختی برای کافر، تقدیر شده است.
 
خداوند متعال برای فرزندانی که می داند در آینده راه درست زندگی را انتخاب می کنند و ایمان می آورند، در شکم مادرهایشان خوش بختی مقدّر کرده و برای فرزندانی که می داند در آینده راه نادرست را انتخاب می کنند و کفر می ورزند، در شکم مادرهایشان بدبختی مقدّر نموده است، چنان که در حدیثی، از پیامبر خدا آمده است که:
 
سَبَقَ العِلمُ و جَفَّ القَلَمُ، و مَضی القَدَرُ بِتَحقیقِ الکتابِ و تَصدیقِ الرُّسُلِ، و بِالسَّعادَةِ مِنَ اللّهِ عز و جل لِمَن آمَنَ و اتَّقی، و بِالشَّقاءِ لِمَن کذَّبَ و کفَرَ، و بِوَلایةِ اللّهِ المُؤمِنینَ، و بَراءَتَهُ مِنَ المُشرِکینَ؛(14)
 
علم، پیشی گرفت و قلم، رقم زد و قَدَر، قطعی شد برای به حقیقت پیوستن کتاب [آسمانی] و تصدیق پیامبران و برای سعادتمندی هر مؤمن و تقواپیشه ای از جانب خدا و برای بدبختی هر تکذیب کننده و کافر و نیز برای ولایت خداوند بر مؤمنان و برائتش از مشرکان.
بنا بر این، سعادت و شقاوت، گرچه به وسیله خداوند عز و جل تقدیر می شوند، امّا بر اساس ایمان و تقوا، و کفر و انکار که عمل اختیاری انسانند برای انسان، رقم می خورند.
 
۳. انتخاب انسان در عالم ذَر، در خوش بختی و بدبختی او مؤثّر است.
سومین معنای ارائه شده برای حدیث مورد بحث، آن است که بر أساس شماری از احادیث، انتخاب انسان در عالَم ذر که پیش از عالم کنونی بوده در تکوین سرشت او مؤثّر بوده است.
 
 بدین معنا که افراد در آن عالم، اگر راه درست را انتخاب کرده اند، سرشتشان در این جهان نیز تمایل به انتخاب راه درست دارد که موجب خوش بختی آنها می شود و کسانی که راه نادرست را انتخاب کرده اند.
 
 طبعا مایل به کارهای ناشایست هستند که موجب بدبختی آنها می شود، هر چند آنها که تمایل به بدی دارند، می توانند راه درست را انتخاب کنند و آنها که تمایل به نیکی دارند، می توانند راه نادرست را انتخاب نمایند و در هر دو صورت، اجباری در کار نیست.
 
لذا در جمع بندی به این نکته می رسیم که معنای حدیث مورد بحث، همان معنای نخست است که در کلام امام کاظم(ع) آمده است و معنای دوم نیز به همان معنا باز می گردد.
 
 امّا معنای سوم، علاوه بر این که مبتنی بر اعتقاد به عالَم ذر است و خودِ این مسئله، نیاز به بررسی دارد، انطباق آن با حدیث «خوش بخت، در شکم مادرش خوش بخت است...» مشکل است.
 

خوشبختی و بدبختی مطلق نداریم

اگر از نگاه عمومی به این مساله نگاه شود باید گفت که همه ی انسانها کما بیش هم مزّه ی خوشبختی را می چشند هم مزّه ی بدبختی را ؛ لکن هر کس به درجاتی و به شکلی.
 
 برای مثال حتّی ثروتمندترین انسانها نیز در طول عمر خود با ناراحتی ها و نگرانیها و تشویشها و مرگ عزیزان و بی وفایی نزدیکان و ناکامیهای مادّی و روحی و ... روبرو شده احساس بدبختی می کنند .
 
 در مقابل فقیرترین و پر مصیبت ترین افراد نیز در طول عمرشان بارها و بارها با وقایع خوشحال کننده و لذّتبخش و مسرّت آفرین روبرو شده احساس خوشبختی می کنند.
 
حقیقت امر نیز این است که اکثریّت مردم دائماً بین این دو احساس رفت و آمد می کنند و کمتر کسانی هستند که احساس خوشبختی مطلق یا احساس بدبختی مطلق نمایند.
 

بدبخت و خوشبخت هر دو در مزرعه آخرت هستند.

کسی که معاد را باور کرده و زندگی خود را منحصر به این دنیا نکرده و حیات اصلی را در عالمی دیگر می داند، چه چیزی را بدبختی می داند؟
 
ثروتمند و فقیر و بدبخت و همه ی انسانهایی که  قرار است از این دنیا کوچ کند ، حتی کسانی را که خوشبخت می دانید ،آخرش باید برای آخرت جواب داشته باشند.
 
وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ؛(15) زندگانى این دنیا چیزى جز لهو و لعب نیست. اگر بدانند، سراى آخرت سراى زندگانى است.
 
کسی که دنیا را مزرعه آخرت می داند، به نیکی دریافته که این دنیا، محل آسایش و استراحت نیست. بلکه میدانی برای عمل و تلاش است.
 
با این نگاه آنچه در ابتدا اسم بدبختی به آن داده ایم، بستری برای رشد و تعالی می شود، تا آنجا که بدترین محیط ها، عالی ترین ثمرات را به بار می نشاند:
 
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی‏ عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ؛ (16)
 
 و نیز خداى تعالى براى کسانى که ایمان آوردند مثلى مى‌‏زند و آن داستان همسر فرعون است که گفت: پروردگارا نزد خودت برایم خانه‌‏اى در بهشت بنا کن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و از مردم ستمکار برهان.
 

تفاوت انسانها در حدیث قدسی

و خدای تعالی نیز بندگان را متفاوت آفریده و هر کدام از آنها را به شکلی مورد آزمایش و امتحان قرار می دهد:
 
در حدیثی قدسی از قول خدای تعالی آمده است: بعضى را کور و بعضى را بینا، بعضى را کوتاه قد و برخى را بلند قد، بعضى را زیبا و بعضى را زشت، بعضى را عالم و برخى را جاهل، بعضى را فقیر و بعضى را غنى کردم، بعضى را مطیع و برخى را عاصى، برخى را بیمار و عده‏اى را سالم، بعضى را زمین ‏گیر و برخى بدون عیب هستند.
 
همه این کارها لازمه خلقت بود. براى این که آن شخص سالم و بى ‏عیب به آن شخص معیوب نگاه کند و به خاطر سلامتى‌‏اش به من شکر و حمد بگوید.
 
 و یا آن که عیب ‏دار است به شخص سالم نگاه کند به من متوسل شود تا به او هم سلامتى بدهم. و همچنین به بلاى من صبر کند تا به او پاداش خوب بدهم.
 
 یا این که شخص غنى به فقیر نگاه کند به خاطر ثروتى که به وى داده‏ام به من حمد نماید، و یا شخص فقیر با دیدن شخص غنى از من ثروت بخواهد و یا این که مؤمن به کافر نگاه کند به خاطر هدایتى که داده‌‏ام به من حمد و سپاس گوید.(17)
  

داشتن یا نداشتن نعمت های دنیا عامل بدبختی نیست

سعادت و شقاوت از امور اختیاری است که افراد، خود مقدمات را فراهم می کنند اگر فرد، پی ایمان و طاعت رفت در دنیا و آخرت سعادتمند می شود اگر چه در ظاهر زندگی فقیرانه داشته باشد چرا که اینها عامل بدبختی انسانها نیست .
 
لکه نعمت های دنیا به گونه ای است که در پی تلاش افراد به دست می آید و داشتن یا نداشتن نعمت های دنیا را نمی توان عامل خوشبختی یا بدبختی دانست بلکه چه بسا افرادی که در دنیا به ظاهر زندگی فقیرانه داشته اند ولی سعادتمند واقعی بوده اند.
 
و بالعکس چه قارون ها و نمرودها بوده اند که در عین حالی که دارای نعمت های دنیایی زیادی بودند بدبخت ترین افراد بوده اند. لذا زندگی دنیا نمی تواند ملاک سعادت یا بدبختی شخص باشد.(18)
 

عدل الهی و بدبختی انسانها

عدل الهی هرگز به معنای این نیست که خداوند می بایست همه انسانها را در شرایط مساوی قرار دهد و به همه توانایی های یکسان دهد .
 
 بلکه یه این معناست که از هر کسی به اندازه توانایی های او بازخواست کند و شرایط و زمان و مکان و نوع توانایی آنها را در هنگام سنجش اعمال و داوری در اعمال آنها لحاظ کند.
 
 
 و از هر کسی به اندازه توانایی های او تکلیف بخواهد؛ قرآن نیز به این اصل اشاره کرده و می فرماید :" لَا تُکلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا؛ هیچ کس موظّف به بیش از مقدار توانایى خود نیست!"(19)
 
پس اگر خداوند حکیم شخصی را غنی و شخص دیگر را فقیر قرار دهد هیچ مانعی ندارد. البته در صورتی که تکلیف این دو در هنگام باز خواست یکی نباشد.
 

بلا ها و مصیبت ها صرفا بدبختی نیست.

و اگر در دنیا می بینی افرادی مصیبتی به آنها وارد می شود چه بسا به ظاهر برای آنها مصیبت به نظر می آید و ما آنها را بدبخت بدانیم در حالی که خیر و سعادت آنها در گرو همین بلاها و مصیبت ها می باشد چنان که خداوند فرموده:
 
 چه بسا چیزی را بد بدانید در حالی که برای شما خیر است و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید در حالی که برای شما شر و بدی همراه دارد.(20)
 
از طرفی انسان باید به چیزی که خدا برای او مققر کرده راضی باشد چنانکه در روایتی ابن عباس از پیامبر(ص) نقل می کند که حضرت فرموده اند به آنچه خدا برایت مقرّر کرده راضی باش هر چند مخالف آرزوها و خواسته هایت باشد.(21)
 

بدبختی و مصیبت نتیجه اعمال انسان

چیزهایی که در نظرما بدبختی و مصیبت است نسبی هستند و معمولاً نتیجه اعمال خود افراد است. به این معنی که فردی که دارای نعمتهایی مانند سلامتی و امنیّت و... می باشد خود را واجد آنها می بیند و چون به خاطر حادثه ای آن را از دست می دهد آن حادثه و مصیبت را چیز بدی برای خودش می داند

زیرا با آمدن آن مصیبت نعمت قبلی از او گرفته شده لذا هر حادثه ای به اختیار انسان فراهم می شود چه عامل خوشبختی او شود چه عامل بدبختی. (22)

از محمد ابن عجلان روایت شده که به امام صادق (ع)عرض کردم آیا خداوند امور بندگان را به خودشان واگذار کرده است فرمودند خدا گرامی تر استو
 
 از این است که امور را به بندگان وا گذارد پرسیدم پس چه می فرمایی آیا بندگان بر آنچه می کنند مجبورند حضرت فرمودند :خدا عادل تر است از اینکه بنده را مجبور به کاری کند و بعد او را عذاب کند. (23)

لذا از این روایات فهمیده می شود که اعمال ما به اختیار خودمان است و اگر با اعمالمان بدبخت شدیم نباید طلبکار خدا باشیم. البته این نیز نباید اشتباه شود که در برابر مشکلات و مصائب دنیوی تسلیم شویم و برای رفع آنها کوشش نکنیم بلکه باید به دنبال رفع آنها باشیم
 
و اگر با تمام تلاش و کوششی که انجام دادیم باز هم گرفتاری ها بر ما چیره شد بدانیم که گناهی کرده ایم که آتش آن دامنگیر ما شده است پس باید به اعمال گذشته فکر کنیم و استغفار کنیم و به دنبال رفع مشکل باشیم.(24)
 
ریشه بسیاری از فقرها اعمال انسانها و گناهان آنها است چراکه در روایاتی که از معصومین (علیهم السلام ) وارد شده است به این موضوع اشاره شده است و بیان کرده اند .
 
بعضی از گناهان روزی آدمی را کم می کند و باعث فقر می شود؛ از طرفی در بعضی از موارد دیده شده آدمی بر اثر ندانم کاری و اشتباه خود فقیر می شود. لذا در این دو مورد هم این فقر اصلا با عدالت الهی منافات ندارد، چرا که مسبب آنها خود انسان است.
 

آیا اگر کسی در این دنیا گرفتار بود آخرت هم همینطور است؟

 باید گفت روز قیامت هر کسی مرهون و در گرو اعمالی است که انجام داده اگر در دنیا تابع دستورات خدا بوده رستگار است و اگر به اندازۀ ذرهّ ای کار و عمل شرّ انجام داده باشد نتیجه آن را می بیند.(25)
 
البته برخی مشکلات و مصائب و بدبختی ها هم برای ترفیع مقام یا آزمایش انسان است. برخی از آنها نیز که در اثر ندانم کاری و عدم دقّت و سهل انگاری در امور حاصل می شود، اثر تکوینی اعمال خود انسان می باشد(26) و گاهی این بدبختیها باعث شکوفایی استعداد افراد می شود
 
چنانکه خداوند برای افرادی مصائبی قرار داده تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش بگیرند و برخی از این بدبختی ها نتیجه اعمال دنیوی خود شخص است.
 
و در همین دنیا گوشه ای از کیفر اعمال را به شخص می چشانند زیرا بین اعمال انسان و نظام تکوین زندگی او ارتباط و پیوند نزدیکی وجود دارد که اگر بر اصول فطرت و قوانین آفرینش گام بردارند برکات الهی شامل آنها می شود.(27)
 
پس می توان این نتیجه را گرفت که آنچه به نظر شما بدبختی است، در مواردی باعث رستگاری فرد می شود و این را خدا برای امتحان او قرار داده که صبرکردن و رضایت به مقدرّات الهی زندگی جاویدان آخرتی را برای خودش فراهم می کند.
 
و بسیاری از این بدبختی ها به دست خود افراد ایجاد می شود و خدا با کسی دشمنی ندارد که یکی را بدبخت خلق کند و در آخرت هم او را عذاب کند. لذا این یک تصور نادرستی است که ما برای خودمان درست کرده ایم.
 

بد بختی و گرفتاری ناشی از اختیار آدمی است

خداوند به اراده حکیمانه اش انسان را مختار آفرید تا وی را در بوته آزمایش قرار دهد، در چنین وضعیتی برخی با زیاده خواهی و طمع و فساد و تباهی امتحان می شوند.
 
عده ای دیگر با جهل، کاهلی و تنبلی، مسامحه و پیروی از هوا و هوس و شیطان، امتحان خواند داد. و عده ای با  اسباب ظلم و ستم و استثمار و یا پذیرش آن را فراهم می کنند.
 
 بسیاری از مردم بجای انکه با هم متحد شوند و علیه ظلم و ستم ظالم قیام کنند تن به خواری و زبونی و ذلت و فقر ناشی از ظلم پذیری می دهند و خود باعث فقر و فلاکت و بدبختی می شوند.
 
شر ناشی از جهل آدمی است: عموماً انسانها بدلیل جهل و نادانی و تبعیت و پیروی از ظن و گمان، بسیاری از امور را شر می پندارند در حالیکه از خیر و صلاح آن غافلند،.
 

بدبختی و گرفتاری امتحان و ابتلاء خداست

 و یکی از فلسفه های آفرینش انسان همین امر است، فلذا مجموعه مشکلات انسانی نظیر فقر و بیماری و نقصان های دیگر، همه امتحاناتی از جانب خداوند متعال است، اینکه انسان در آن شرایط چگونه عمل می کند،.
 
 آیا ناسپاسی و کفران و گناه و سرپیچی می کند یا خیر؛ گاهی فقر و بیماری و افتادن در گرفتاری و مصیبت، جلوه هایی از رحمت الهی است.

(علاوه بر امتحان) چرا که خداوند ظرفیت انسان ها را خوب می داند و چه بسا غنی شدن، سلامتی و امنیت آدمی سبب طغیان او گردیده و او را نسبت به پروردگار، عاصی وطغیان گر کند و به گناه و معصبت بکشاند؛

 قوله کریم : إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى* أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى؛حقا که انسان سرکشى مى ‏کند* همین که خود را بى ‏نیاز پندارد." (28)
 
در این صورت، چنین فقر، بیماری و فقدان امنیتی، بنده را از طغیان و سرکشیها رهایی بخشیده و متوجه عظمت خالق و منعم و فقر و وابستگی خویش می کند.
 
ضمن آنکه شرور باعث شکوفایی استعدادهای انسانی نیز هستند و انسان در شرایط سختی و دشواری به تدبیر و تلاش بیشتر متمایل است تا شرایط رفاه و آسایش. از اینرو این وضعیت نیز، با عدالت الهی منافاتی ندارد.
 

بدبخت های مقرب با جام بلا امتحان می شوند.

بیت معروف حافظ است که می فرماید : هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند.الف. همان طور که واژه شناسان گفتند بلا به معنای اختبار و امتحان است، ‏.

بَلَوْتُ الرجلَ بَلْواً و بَلاءً و ابْتَلَیْته: اخْتَبَرْته، و بَلاهُ یَبْلُوه بَلْواً إذا جَرَّبَه و اخْتَبَره. (29) بنابر این همیشه امتحان به معنای دچار شدن شخص به مصیبت نیست.
 
ب. دنیا محل امتحان است: آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مى‏کنید. (30)
 
 و کسی از انسان ها نیست که امتحان نشود نهایت این که شدت و ضعف دارد و بر اساس ظرفیت ها و درجاتی که افراد از جهت کمال دارند امتحان می شوند.
 
 مانند کسانی که مراحل دبستان، راهنمایی، دبیرستان، پیش دانشگاهی و دانشگاه را طی می کنند طبیعی است که هر کسی از امتحان مرحله خودش برخوردار باشد؛ یعنی نه دانشگاهی امتحان دبستانی را داشته باشد و نه دبستانی امتحان دانشگاهی را.
 
ج. یکی از موارد امتحان، ابتلا به مشکلات و مصیبت ها است و این مختصّ به مؤمنان نیست، گرچه به دلیل طی مدارج بالای کمال به وسیله آنان شاید امتحاناتشان سخت تر باشد.
 
 وَ قَالَ النَّبِیُّ (ص) زمانی که خداوند بنده ای را دوست بدارد او را به سختی ها مبتلا می کند اگر شکیبایی نمود او را برمی گزیند اگر خشنود شد برای خود معین می نماید (31)
 
 امّا این بدان معنا نیست که دیگران به بلایا و مشکلات مبتلا نمی شوند، بلکه چه بسا انسان های گناهکار نیز به بلایایی مبتلا شوند؛ یعنی بسیاری از گناهان است که انجام دهنده آن در همین دنیا به کیفرش می رسد.
 
 عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ ع ثَلَاثُ خِصَالٍ لَا یَمُوتُ صَاحِبُهُنَّ أَبَداً حَتَّى یَرَى وَبَالَهُنَّ الْبَغْیُ وَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الْیَمِینُ الْکَاذِبَة ... . (32)
 
د. تقرّب به خدا منتها درجه کمالی است که ممکن است بنده به آن برسد از این رو مرتبه امتحان او باید از مراحل گذشته سخت تر و مهم تر باشد.
 

بدبختی ها و سوء اختیار

بسیاری از این ابتلائات و گرفتاری ها می تواند ناشی از سوء اختیار اعمال انسانها و گناهان باشد چنانکه در آیات و روایاتی از معصومین (علیهم السلام ) بدان اشاره شده است:
 
"ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ(5)
 
 به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده فساد در خشکى و دریا نمودار شده است تا [سزاى] بعضى از آنچه را که کرده‏ اند به آنان بچشاند باشد که بازگردند." در روایتی نیز امده:
 
بعضی از گناهان روزی آدمی را کم می کند و باعث فقر می شود؛ از طرفی در بعضی از موارد دیده شده آدمی بر اثر ندانم کاری و اشتباه خود، فقیر می شود، یا در تصادفی، جانش خود و عزیزانش را از دست می دهد و یا آسیب می بیند.
 
 و برای همیشه از کار می افتد و یا در اثر بی تدبیری سرمایه های زندگی اش را تباه می کند و به ذلت و خواری گرفتار می شود و نظائر آن ... لذا این قبیل موارد هم، اصلا با عدالت الهی منافات ندارد، چرا که مسبب آنها معمولاً خود انسان است.
 

بینوا و بدبخت حقیقی

روزی رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) به اصحاب خود فرمود: فقیر و بینوا کیست؟ اصحاب پاسخ دادند: کسی که درهم و دینار نداشته باشد و دستش از مال دنیا تهی باشد. حضرت فرمود: آنکه شما می گویید فقیر نیست. بینوا کسی است که در قیامت بیاید و حق اشخاص به گردن او باشد.
 
 به این طریق که یک نفر را زده و دیگری را ناسزا گفته، حق شخص دیگری را ضایع کرده است. اگر کار خوبی داشته باشد، در قبال حقوق مردم از او می گیرند و به صاحبان حقوق می دنند .
 
واگر حسناتی نداشته باشد، از گناهان کسانی که به این شخص حقی دارند، برداشته می شود و آن گناهان را بر او بار می کننذد. بینوا و فقیر چنین کسی است. همین موضوع ، مقصود خداوند تبارک و تعالی در این آیه شریفه است: « ولیحملن اثقالهم و أثقالا مع اثقالهم».(33)
 

نتیجه:

در پاسخ به این سوال که: چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ پاسخ داده شد که: در باور مسلمانان، خداوند آدم(علیه السلام) و فرزندانش را بر اساس اختیار و حق آزادی انتخاب بین شقاوت و سعادت را خلق نمود. بنابراین این خود انسان است که عاقبتی پرسعادت یا مملو از شقاوت برای خود رقم می زند.

همه انسان ها با بهره مند بودن از اختیار کارهای خویش در این دنیا می گذارند و اگر در ادامه حیات شان، دچار انحراف از مسیر توحید گردند، به سبب تأثیر امور خارج از وجود آنها و به خاطر سوء انتخاب های شان است.
 
بدبختی را خدا نداده است این فکر و برداشت ما از دنیاست. از طرفی خدا هیچ کسی را از ابتدا بدبخت خلق نمی کند زیرا با عدل حداوند منافات دارد.
 
هر معصیت و گناهی فروش آخرت است به دنیا. و بدبخت از دید معصوم کسی است که دنیای گذرا را می گیرد و بهشت جاودانه را رها می کند.
 
 با این مقایسه انسان گناه کار در زمان انجام گناه فاقد عقل است انسان معقول و معتقد چنین معامله ای نمی کند. بلکه این از شقاوت و بدبختی دنیاداران می باشد
  
پی نوشت:
1. سوره النجم:آیه 39 .
2. سوره الإنسان: آیه 3.
3. سوره یونس: آیه 44
4. سوره الشورى: آیه 53.
5. سوره غافر: آیه 39.
6. سوره القیامة: آیه 12 .
7. سوره البلد: آیه 4.
8. بحار الأنوار ، ج 75 ،ص 453 .
9. سوره نساء آیه 97.
10. نهچ البلاغه حکمت 319
11.همان خطبه 225.
12. کنز العمّال، ص ۴۹۱.
13. ر. ک: دانشنامه عقاید اسلامى، ج ۹، ص ۶۴، ح ۶۱۸۳.
14. ر. ک: دانشنامه عقاید اسلامى، ج ۹، ص ۳۷۰، ح ۶۷۱۹.
15. سوره عنکبوت: آیه ۶۴.
16. سوره تحریم ۱۱.
17.الجواهر السنیة-کلیات حدیث قدسى ص ۱۸.
18. علم الهدی، سید علی، معاد و عدل ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ص34.
19.سوره  بقره : آیه233.
20. بقره : 216.
21. موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه تفسیرالمیزان ، ج2 ، ص248، به نقل از، الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، چاپ جامعه مدرسین.
22. همان، ج1، ص159.
23. همان، ج1، ص160، به نقل از توحید صدوق، ص360، ح3.
24. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ج20، ص447.
25. ترجمه المیزان، ج1، ص256.
26. تفسیر نمونه،ناصر مکارم شیرازی، ج20، ص441.
27. همان، ج20، ص444.
28.س.ره علق، آیات 6 و 7.
29. ابن منظور محمد بن مکرم، لسان‏العرب، ج 14، ص 83 ، ناشر دار صادر، بیروت، چاپ: سوم‏، 1414 ق
30. ملک، 2،
31. مستدرک‏الوسائل، ج 2، ص 427، حدیث، 2368- 31،.
32. کلینی، کافی، ج 2، ص 347، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 هـ ش، حدیث 4،
33. سوره عنکبوت: آیه 13
 

منابع:

http://www.morsalat.ir/portal/home/?paper/51103/95077/63160/85
http://www.morsalat.ir/portal/home/?paper/51103/95077/75678
https://abasmanesh.com/fa/aghlekol-question
http://www.ghatreh.com/news/nn40315401
https://www.x-shobhe.com/view/8029.html
https://www.porseman.com/article//40443
https://hawzah.net/fa/Hadith/View/50021
http://www.javabcity.ir/node/2108
https://pasokhgoo.ir/node/92655
https://btid.org/fa/news/61960
https://snn.ir/fa/news/923066
http://askdin.com/thread